حسرت بسیار
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا...
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا...
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش، کز او آثار میماند به جا
زنگِ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار میماند به جا
نیست از کردار، ما بیحاصلان را بهرهای
چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا
سینهی ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی، زنگار میماند به جا...
#صائب_تبریزی
#دیوان_صائب_تبریزی
- يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ