شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

إنّما یُریدُ الله...

جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۶ ق.ظ

هستی ما چو پلک وا می‌کرد
به  حضور تو التجا می‌کرد

ما ندیدیم خلقت خود را
لب تو شرح ماجرا می‌کرد

کیمیا بود نقرهٔ اشکت
که مس قلب را طلا می‌کرد

ای تبار زلال! مهریه‌ات،
آب‌ها را گران‌بها می‌کرد

بانوی زندگانی ساده
با تو دنیا چگونه تا می‌کرد

دست تو آب می‌کشید از چاه
دست تو گندم آسیا می‌کرد

و لبان تو سایه در سایه
باز همسایه را دعا می‌کرد

و چنین «إنّما یُریدُ الله»
جلوه تنها در این کسا می‌کرد

ما در این باغِ گل، وطن کردیم
عمر خود نذر پنج تن کردیم


عطر گل‌های آرزو داری
یک بغل یاس پیش رو داری

ای پیاله پیاله خم غدیر
ای که کوثر سبو سبو داری

گل داودی بهشت خدا
که مناجات در گلو داری

ما نداریم آبرو، بانو!
تو دعا کن که آبرو داری

تو دعا کن که از دعای تو نور 
می‌کشد شعله تا به وادی طور


ای پر از شوق تو صدای علی
از تو سرشار لحظه‌های علی

با حضور تو نقش بر آب است
نقشه‌ها بهر انزوای علی 

ای که مثلت نمی‌شود هرگز
هیچ‌کس هیچ‌کس برای علی

جان خود را گرفته‌ای بر دست
همهٔ عمر پا به پای علی

گفتی این جان مگر چه می‌ارزد
جان زهرا شود فدای علی

این ز پیوندها فراتر بود
امتزاج غدیر و کوثر بود

#جواد_محمدزمانی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۶ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی