شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

خورشیدِ بی‌غروب

يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۲۱ ب.ظ

ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را

افراشته ولای تو در هشت سالگی
بر بام آسمان، عَلَم دین و داد را

خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر
بوسیده آستان امام جواد را

خورشیدِ بی‌غروب امامت که جود او
آراسته‌ست کوکبهٔ بامداد را

جود و سخا جواز تداوم از او ستاند
تقوا از او گرفت ره امتداد را

آن سر خط سخا که به جود و کرم زده
بر لوح آسمان رقم اعتماد را

بی‌رنگ کرده بددلی دشمنان او
افسانهٔ سیاه‌دلی‌های «عاد» را

تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر
بوییم از امام نُهم عطر یاد را

وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم
عطر بهارِ وحدت و باغِ وِداد را؟

جز آستان جود و سخایت کجا برم
این نامهٔ سیاهِ گناه، این سواد را؟

بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش
بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟

خط امان خویش به ما ده که بشکنیم
دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را

ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای
دلدادگان خسته دلِ نامُراد را

بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود
جدت امام ساجد، زین العباد را

تا روز حشر یار غریبی شوی که بست
از توشهٔ ولای تو زادالمعاد را

#حسین_منزوی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۲۱ ب.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی