لختی ای پدر درنگ
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ق.ظ
ای سجود با شکوه، و ای نماز بینظیر
ای رکوع سربلند، و ای قیام سربه زیر
درهجوم بغضها، ای صبور استوار
در میان تیرها، ای شکستناپذیر
شرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشا
عشق را تو سر پناه، مرگ را تو دستگیر
فرش آستانهات، بوریایی از کرم
تخت پادشاهیات، دستبافی از حصیر
کیست این یگانه مرد، این غریب شب نورد
این که آشنای اوست، هم صغیر و هم کبیر
کاش قدر سال بود، آن شب سیاه و تلخ
آسمان تو غافلی، زان طلوع ناگزیر
دست بیوضو مزن، بر ستیغ آفتاب
آی تیغ بیحیا! شرم کن وضو بگیر
لختی ای پدر درنگ، پشت در نشستهاند
رشتههای سرد اشک، کاسههای گرم شیر
#سعید_بیابانکی
#فصل_شهادت
- چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ق.ظ