آیینهٔ عبرت
سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۳ ق.ظ
چشم وا کن اُحُد آیینهٔ عبرت شده است
دشمن باخته بر جنگ مسلط شده است
آن که انگیزهاش از جنگ، غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بیداد که در قلب طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود
داد و بیداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست...
همه رفتند غمی نیست علی میماند
جای سالم به تنش نیست ولی میماند
در دل جنگ نه هر خار و خسی میماند؟
جگر حمزه اگر داشت کسی میماند
مرد مولاست که تا لحظهٔ آخر مانده
دشمن از کشتن او خسته شده، درمانده
مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون
آن چنانی که علی از اُحُد آمد بیرون...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#تحیر
- سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۳ ق.ظ