شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

لالۀ تبدار

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۴۱ ق.ظ

چون که در قبله‌گه راز، شب تار آیی
شمع خلوتگه محراب به پندار آیی

می‌برد نور سحر، قدر شبانگاه چراغ
قرص ماه از نظر افتد چو شب تار آیی

باغ، از گرمی خورشید رخت می‌سوزد
اگر ای لالۀ تبدار به گلزار آیی

بندۀ عشق تو در هر دو جهان آزاد است
کی توان دید که در بند گرفتار آیی

همه از حجرۀ دل اشک به چشمان آرند
گر شوی مشتری غم، سر بازار آیی

تربت کوی حسین است، دوای همه درد
از شفاخانه سبب چیست که بیمار آیی

شد خرابه خجل از ارزش گنجینۀ خویش
چون تو را دید که با چشم  گهربار آیی

سایۀ لطف تو گسترده به اطراف جهان
مصلحت چیست که در سایۀ دیوار آیی

نیست پیوسته، «حسان» طبع تو خلاّق سخن
مگر از جلوۀ دلدار به گفتار آیی

#حبیب_چایچیان
#ای_اشک‌ها_بریزید

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۴۱ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی