از غنچهی بوستان، شکوفاتر باش
سرسبز بمان و باغبان باور باش
خواهی که دچار ضعف و ذلت نشوی
راضی به رضای «پدر و مادر» باش
#محمدجواد_غفورزاده
- ۰ نظر
- ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۲
از غنچهی بوستان، شکوفاتر باش
سرسبز بمان و باغبان باور باش
خواهی که دچار ضعف و ذلت نشوی
راضی به رضای «پدر و مادر» باش
#محمدجواد_غفورزاده
امام هادی(علیهالسلام):
إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الدُّنْیَا دَارَ بَلْوَى وَ الْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْیَا لِثَوَابِ الْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْیَا عِوَضاً؛
خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش ساخت و آخرت را سرای رسیدگی قرار داده است، و بلای دنیا را وسیلهی ثواب آخرت و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
تحف العقول، ص ۵۱۲
بگذار، دعای مستجابت بدهند
از کوثر عرفان، میِ نابت بدهند
«امروز» اگر سهم تو شد رنج و بلا
ره توشهی «فردا» و، ثوابت بدهند
#محمدجواد_غفورزاده
چون موج، خروشان و پریشان حالیم
دنیا طلبان بیپر و بیبالیم
امروز به «مال» اگرچه دل میبندیم
فردا ـ به خدا ـ در گرو «اعمالیم»
#محمدجواد_غفورزاده
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد؟
غبار حادثه را، توتیا توانی کرد
ز سایهی تو زمین، آفتاب پوش شود
اگر تو دیدهی دل را، جلا توانی کرد؟
بر آستان تو نقش مُراد، فرش شود
بساط خود اگر از بوریا، توانی کرد
اگر چو شبنم گل، ترک رنگ و بوی کنی؟
درون دیده خورشید، جا توانی کرد
کلید قفل اجابت، زبان خاموشیست
قبول نیست دعا، گر دعا توانی کرد؟
اگر ز خویش بر آیی به تازیانهی شوق؟
سفر به عالم بیانتها، توانی کرد
به کُنه قطره توانی رسید، آن روزی
که همچو موج به دریا، شنا توانی کرد
تو را به هر غم و درد امتحان، از آن کردند
که دردهای جهان را، دوا توانی کرد
تو آن زمان شوی از اهل معرفت «صائب»
که ترک عالمِ چون و چرا، توانی کرد
#صائب_تبریزی
پیامبر اعظم(صلواتاللهعلیهوآله):
إنَّ اللهَ یُحِبُّ الشَّبابَ الّذی یُفنِی شَبابَه فی طاعَةِ الله؛
خداوند جوانى را که در اطاعت خدا جوانی خود را سپری میکند، دوست دارد.
نهج الفصاحه، حدیث۸۰۰.
از چشمه نور، ساغری پُر مِی کن
تجلیل بهار عمر، قبل از دی کن
خواهی که شوی بندهی محبوب خدا
در طاعت او جوانی ات را طی کن
#محمدجواد_غفورزاده
گل، دفتر اسرار خداوند گشوده است
صحرا ورق تازهای از پند گشوده است
آیینه عریانی زیبای معانی است
این جمله سبزی که خداوند گشوده است
شور سحر حشر، اگر باورتان نیست
گل مصحف صد برگ به سوگند گشوده است
تقریر ادیبانه برهان معاد است
فصلی که نسیم از پی اسفند گشوده است
تفسیر لطیفی است ز پاکی دل کوه
این چشمه که از چشم دماوند گشوده است
بر سجده احساس بنفشه است، نشانی
سجاده سبزی که به الوند گشوده است
سرشار ز شیرینی شهد خوش خویش است
این غنچه که لب را به شکرخند گشوده است
پاک است طرب نامه خوش بوی سلوکش
این گل که چنین چهره خرسند گشوده است
#زکریا_اخلاقی
راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود
کوه بیداد ز بنیاد نمیشد ویران
اگر از خشم، نهیب تو، تکان تو نبود
ریشه آنچه نباید، که ز جا بر میکند؟
اگر امید، به بازوی توان تو نبود
چه کسی راه، به دنیای کرامت میجست
اگر انوار دل فیضرسان تو نبود؟
جامهٔ نو، که بر این ملک کهن میپوشید؟
آه... ای پیر، اگر بخت جوان تو نبود
پای تردید به دلهای کسان وامیشد
نام محبوب، اگر وردِ زبان تو نبود
مأمنی یافت سخنهای خوش اهل طریق
که در اظهار، به جز طرز بیان تو نبود
آنچه گفتی و بر آن زد دل ما، مُهر قبول
حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود
هستیات بود برازنده سیر ملکوت
این جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود
#محمدجواد_محبت
هلا روز و شب فانی چشم تو
دلم شد چراغانی چشم تو
به مهمان شراب عطش میدهد
شگفت است مهمانی چشم تو...
پر از مثنویهای رندانه است
شب شعر عرفانی چشم تو
تویی قطب روحانی قلب من
منم سالک فانی چشم تو
دلم نیمه شبها قدم میزند
در آفاق بارانی چشم تو
شفا میدهد آشکارا به دل
اشارات پنهانی چشم تو
هلا توشهی راه دریا دلان
مفاهیم طولانی چشم تو
مرا جذب آیین آیینه کرد
کرامات نورانی چشم تو
از این پس مرید نگاه توام
به آیات قرآنی چشم تو
#سیدحسن_حسینی
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه
جلوهای از دم تو را دیدیم
در مسیحی به نام روح الله
#سیدمحمدجواد_شرافت