شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#محمدجواد_غفورزاده» ثبت شده است

جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع...

گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع

گرچه محصولش به‌ظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع

گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع

می‌توان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر
بی‌نهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع

بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع

تا سر و کارش بود با عترت پاک رسول
کی عنایت با کم و کیف جهان دارد بقیع

این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع

اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع

چون شد ابراهیم، قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را به‌جان دارد بقیع

فاطمه بنت اسد، عباس عم، ام البنین
این همه همسایهٔ عرش‌آستان دارد بقیع

در پناه مجتبی، در ظل زین العابدین
ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع

باقر علم نبی و صادق آل رسول
خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع

قرن‌ها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع

کس نمی‌داند چرا یا قرة عین الرسول
منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع

آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان توست
غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع

خفته بین منبر و محرابی اما باز هم
از تو ای انسیة حورا، نشان دارد بقیع

راز مخفی بودن قبر تو را با ما نگفت
تا به کی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟

شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش
ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع

شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع

کاش باشد قبضهٔ خاکم در آن وادی «شفق»
چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع

#محمدجواد_غفورزاده

پیامبراعظم(صلوات‌الله‌علیه):
أُدْعُوا اللهَ وَ أَنْتُمْ مُؤْمِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبٍ غَافِلٍ لَاهٍ
خدا را بخوانید و به اجابت دعاى خود ایمان داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلبِ غافل و بی‌توجه، نمی‌پذیرد.
نزهة الناظر، ص۱۹


هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدای‌بین داشته باش
گر با دل آگاه خدا را خواندی
آنجا به اجابتش یقین داشته باش

#محمدجواد_غفورزاده

پیامبراعظم(صلوات‌الله‌علیه‌وآله):
مَنْ سَتَرَ مُسْلِماً سَتَرَهُ اللهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة
هر کس خطای برادر مسلمانش را بپوشاند، خدا در دنیا و آخرت خطای او را پنهان می‌نماید.
عوالی اللئالی، ج‏۱، ص۳۷۵؛ کشف الریبة، ص۷۹

از کوثر معرفت غزل‌نوشی کن
تا قافلۀ کمال هم‌دوشی کن
خواهی که خدای پرده‌پوشت باشد
در حق برادرت خطاپوشی کن

#محمدجواد_غفورزاده

باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست
مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست
باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست
باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست

با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید
باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید

این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد
در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد
نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد
آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد

این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت

جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد
رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد
فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد
کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد

گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست

چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست
داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست
«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»

عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم
مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم

عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود
از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود
روز نابودی تزویر و زر و زور شود
یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود

عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد
باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد

عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا
روز آغاز ثمربخشی خون شهدا
برسد پرتو روشنگر مصباح هدی
تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا

بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش
دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش

عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود
عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود
نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود
باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود

عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود
یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود

ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست
ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست
سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست
چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست

تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود
کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود

#محمدجواد_غفورزاده

شوق تو به باغ لاله، جان خواهد داد
عطرِ تو به گل‌ها، هَیَجان خواهد داد
فردا که در آفاق بپیچد نورت
تکبیر تو، کعبه را، تکان خواهد داد

#محمدجواد_غفورزاده

پیامبراعظم(صلوات‌الله‌علیه‌وآله):
مَا مِنْ شَابٍّ یَدَعُ لِلهِ الدُّنْیَا وَ لَهْوَهَا، وَ أَهْرَمَ شَبَابَهُ فِی طَاعَةِ اللهِ، إِلَّا أَعْطَاهُ اللهُ أَجْرَ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ صِدِّیقا
هیچ جوانی به خاطر خدا از دنیا و سرگرمی‌های بیهوده آن روی نگرداند و جوانی خویش را در طاعت خدا سپری نسازد، مگر آنکه خداوند پاداش هفتاد و دو صدیق را به او عطا فرماید.
الأمالی للطوسی، ص۵۳۵

از چشمۀ نور، ساغری پُر مِیْ کن
تجلیلِ بهار عمر، قبل از دِی کن
خواهی که شوی بندۀ محبوب خدا
در طاعت او جوانی‌ات را طی کن

#محمدجواد_غفورزاده

آن که در سایۀ مهر تو اقامت دارد
چه غم از آتش صحرای قیامت دارد؟

نکشد ناز ستاره، نَبَرد منت ماه
هر که در سایۀ مهر تو اقامت دارد

محشر حُسن و ملاحت رخ نورانی توست
جلوۀ قامت تو، شور قیامت دارد

ذکر «قَد قامت» از آن بر لبم آید به نماز
که اشارت به تو و آن قد و قامت دارد

روشن از نور نبّوت، نه همین چهرۀ توست
مهربان شانۀ تو مُهرِ امامت دارد

تویی آن یار سفر کرده، که «حافظ» می‌گفت
«هر کجا هست خدایش به سلامت دارد»

چه حکایت کند از سوز دلم، چشمۀ اشک
«چشمِ از گریه نیاسوده علامت دارد»

گر «شفق» جام به دست آمده، عیبش مکنید
قطره‌ای، چشم به دریای کرامت دارد


#محمدجواد_غفورزاده

مدهوشم از این عطر پراکندهٔ سیب
این است همان رایحهٔ روح‌فریب
گفتم: که شبِ فراق، طولانی شد
گفتند: بخوان «اَلَیسَ صُبحُ بِقَریب»

#محمدجواد_غفورزاده

خورشید ز شهر مکّه چون سر می‌زد
در سینه،کبوتر دلم، پر می‌زد
وقتی به حریم کعبه رفتم، دیدم
هستی درِ خانهٔ علی، در می‌زد

#محمدجواد_غفورزاده

امام حسین (علیه‌السلام):
لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلا عَلِیّاً
اگر صد فرزند هم می‌داشتم دلم می‌خواست همه را «علی» بنامم.
الکافی، ج‏۶، ص۱۹

فرمود حسین:‌ جلوۀ لم یزلی
سالار شهیدِ شاهدان ازلی
گر صد فرزند داشتم می‌خواندم
نام همه را به نامِ نامیِ «علی»

#محمدجواد_غفورزاده