شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

حبیب!

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ

 برای سرلشکر شهید
 #حاج_حسین_همدانی

چه می‌بینند در چشم تو چشمانم نمی‌دانم
شرار آن چشم‌ها کی ریخت در جانم، نمی‌دانم

تو رفتی بر سر پیمان و ما ماندیم جا مانده
بگو سر می‌شود یک‌روز پیمانم، نمی‌دانم

دلم با توست از بازی‌دراز و فکه تا خَیّن
حلب، صنعا، بلندی‌های جولانم نمی‌دانم

دلم بی‌تاب، مثل مرغ پر کنده‌ست می‌دانی
دوکوهه، پاوه، مهران، حاج عمرانم، نمی‌دانم

شناسایی کن این گم کرده رسم موقعیت را
هویزه، تنگهٔ مرصاد، بُستانم، نمی‌دانم

حبیب! از فاو "الی بیت المقدس" یک‌نفس راندی
من آیا مثل تو مشتاق میدانم، نمی‌دانم

شهید شهر من! تکبیر گفتی تا خدا رفتی
بگو من پای تکبیر تو می‌مانم، نمی‌دانم

بر آن خوانی که تو الان نشستی شاد و سرزنده
من دل‌مرده هم یک‌روز مهمانم، نمی‌دانم

و آن صبحی که با موعود دل‌ها می‌رسی از راه
من بی‌قدر هم در جمع یارانم؟ نمی‌دانم

چگونه می‌شود این‌قدر عاشق بود، لایق بود؟
نمی‌فهمم نمی‌فهمم، نمی‌دانم نمی‌دانم

#حامد_اهور

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی