کیست او؟
نور با آینه وقتی متقابل باشد
ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد
نور، زهراست و آیینه علی، ذره کجاست
که در این بین فقط عاطل و باطل باشد
برترین خلقت دنیاست، عجب نیست اگر
که علی نیز به زهرا متوسل باشد
رو به قبلهست همه عمر، خدایا! غلط است
قبله بایست به سمتش متمایل باشد
اگر این طرز نماز است که او میخواند
ترس دارم که نماز همه باطل باشد
دل محال است ولی عقل دلش میخواهد
بین زهرا و خدا فاصله قائل باشد...
یک نفر آمده در را به لگد میکوبد
پشت در باز هم ای کاش که سائل باشد
نیمرخ میشود، انگار علی آمده است
ماه، دیگر به دلش نیست که کامل باشد
عصمت فاطمه یک سورۀ بی تأویل است
پردۀ خانۀ او بال و پر جبریل است...
خاک بالفرض که ارث پدرش نیست، که هست
تاجدار است ولی مهریهاش یک زره است
میبرد جامۀ نو را به گدا بسپارد
از همین پیرهن کهنه رضایت دارد
در حجاب است، ولی دست کریمش پیداست
سادگی پهن شده روی گلیمش، پیداست
بین زنهای عرب سادهتر از زهرا کیست؟
بین زنهای عرب سادهتر از زهرا نیست
سایهای خم شده و دست به پهلو زده است
سایه این خانۀ کوچک را جارو زده است
کیست او؟ نیست کسی در دو جهان مانندش
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش
ریسمانی که به پای همه بستهست زمین
پیش او سستتر است از نخ گردنبندش
عطر یاس است که از چادر او میآید
زده انگار خداوند به گل پیوندش
آدمی بندگی آموخت اگر از پدرش
عالم آزادگی آموخته از فرزندش
کار مولا شده بر چهرۀ او زل بزند
که مگر باز شود باز گل لبخندش...
#محمدحسین_ملکیان
- يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۳۴ ب.ظ