«چه کربلاست! که عالم به هوش می آید
هنوز نالهٔ زینب به گوش می آید»
چه موقفیست؟ که برتر ز کعبه میدانند
ملائکند، که اذن دخول میخوانند
چه کعبهایست؟ که حاجی شکسته است اینجا
به سوی قبلهاش احرام بسته است اینجا
چه عرصهایست؟ که دل، تَرک خواب میگوید
هنوز، تشنه لبی آب آب میگوید...
چه چشمهایست؟ که خون، جای اشک میجوشد
هنوز، اشک ز چشمان مشک میجوشد..
چه محشریست؟ که هر دل، ز سینه آوارهست
هنوز، مادر اصغر کنار گهوارهست
چه منزلیست؟ که هر گوشه بیتالاحزان است
هنوز، موی همه نخلها پریشان است
چه مَضجَعیست؟ که آید مَلَک به سوی زمین
هنوز، ناطق قرآن فتاده روی زمین
تو گویی اشک، ز چشمان ماه میآید
صدای مادری از قتلگاه میآید
ز خاک، لاله و از سینه ناله میآید
هنوز، خون ز دو پای سهساله میآید
چه ساعتیست؟ فلق با سپیده میگوید
چرا اذان، سرِ از تن بریده میگوید؟
سری به نیزه به خواهر نظارهای دارد
به طفلِ مانده به صحرا اشارهای دارد
#علی_انسانی
- ۰ نظر
- ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۰:۱۲